۱۳۸۹ فروردین ۸, یکشنبه

"تویه" مترسک


از همه چیز می نویسم از خیابان ,از خانه های تاریک از فریاد,عشق,کشیده ولگد وآواز .از تمام چیزهایی که توی مترسک را می ترساند.شاید تو را به خجالت وادارم ,توکه دروغ می گویی وصاف در چشمان ما حدیث برادری وبرابری وعدالت سر می دهی.تو ازعشق به خانواده می گویی ولی قدمی بر نمی داری.از عدالت می گویی ولی خود تنها داروغه شهری.از معلم بودن خود می گویی آن وقت همه قلم ها را می شکنی.تو از ایجاد وتاسیس وآزادی وبرادری می گویی و ما مات ومبهوت نگاهت می کنیم.تومرا خسته نخواهی کرد.سالهاست که این دردها کودی برای خاک بی رمق این زمین بوده.تو به امید من مباش.نفس بریده ما سلاحی برای همه کشاورزان خواهد بود.شاید امسال باران ببارد.شاید محصول خوب شود وشاید دانه ها برویند. تصویر تهیه شده از جناب علی غلامی.این یک مترسک چهابی در نزدیکی آبدون بندر دیر در استان بوشهر است.البته در دهه شصت

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بايگانی وبلاگ