۱۳۸۸ اسفند ۲۸, جمعه

روزها به تو فکر کردم


روزها سرگردان تو بودم.کجاست آن که رفت ونیامد.؟کجاست آن بچه؟کجاست بچه من؟کجاست آن بچه ؟با آ ن آ رزوههای بزرگ؟شاید در کوچه های دگر باشد؟بیایید کوچه ها را با هم بگر دیم.رد پایی می بینی؟اون بچه همه ماست.او گم شده احساس وزندگی همه ما ست.او بچه همه ماست چه فرقی دارد .خدای من.بالشی دارم.چقدر کوچک ست.این همه سر بر کدامین بالش سرمی گذارد .این همه سر این همه چشم واین همه انتظار.آخر تو کجایی؟تو هم بیا ما همه در یک صف هستیم.او که گم شده فرزند همه ماست ما اینجا منتظریم.من مادر تو ,پدر تو وهمه کس تو هستم.او که گم شده متعلق به همه ماست.شک نکن

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بايگانی وبلاگ