۱۳۹۲ آذر ۸, جمعه

من!!!!!!

انگار
درهیچ فصلی به دنیا نیامدم
غروب بود یا صبح
آفتابی بود یا ابری
نمی دانم
در فصل من 
بچه ها گریان نیامدن
هیچکس دنبال کوکبی نگشت
ترازوی عدالت
سوراخ نداشت
وخاک پس می زد
خیانت به دانه را
انگار
در هیچ فصلی به
دنیا نیامدم
این جا
و هیچ کجای دیگر نبود

۱۳۹۲ آذر ۳, یکشنبه

از انرژی تا میوه ، برای من

شاید خیلی از ایرانی ها بواسطه توافق انجام شده درژنو، امروز شاد وخرسند باشند.
جنگ فاصله بیشتری با ما گرفته.دولتمردان قبل از فاجعه به این ماجرا پایان دادند.
می گویند:ماهی رو هر وقت ا ز آب بگیری تازه ست.با تمام سختی هایی که بر ملت
وارد آمد شاید بتوان به آینده امیدوار گشت.
خدا کنه شعار مرگ تمام شود و سیاستمدارانه برخورد شود.
و اما این عکس
اولن سبزهِ سبزه .دومن معلومه آووکادوست ،وقتی از مغازه دار پرسیدم مال کجاست؟
گفت:آفریقا.گفتم :ای بابا از آفریقا هم جنس آوردند؟که طرف گفت:محصول خودمانه.
تازه به جایی رسیده که آورده ایم.بسیار خوشحال شدم.قیمتش دانه ای 3000 تومان
بود که در مقایسه با نوع خارجی اش که از 4500 تومان به بالا شروع می شه 
بسیارعالی ست.
شاید تولیدش نیازمان را برای عموم فراهم آورد.
مردم مصرف کنند وباز بکارند .حال که انرژی هسته ای ما بجایی نرسید .حداقل
ثمره درخت را دیدم .می شه گفت: از انرژی هسته ای تا آووکادو ایرانی
به امید فردا


۱۳۹۲ آبان ۲۸, سه‌شنبه

برای ماندن

لنگری خواهم
تا درین ، خاکِ آلوده به درد
که در آن راز و نیاز
همدم ملتهب هر 
عاجز و عاصی ست
نگهم دارد
جامه از ساک در آرم
بنشینم
نَنالم 
زین عمری که اسارت رفت
وصله ای گشتم در
خانه خویش
با پُتک بکوبم
تا مبادا گره ام باز شود
بروم تا نبینم 
این غریبه
در میان مردم خویش 
لنگری خواهم
تن ماندن نمی بینم

۱۳۹۲ آبان ۲۴, جمعه

روزهای سوگواری

ایام تاسوعا وعاشورای امسال نیز پایان یافت بعد از چند روز که هوا به شدت آلوده بود این دو روزبا سفر رفتن مردم،تهران نفسی کشید. با دوستی از افغانستان چت 
می کردم گفتم :اینجا به علت ایام حسینی تعطیل ست وما نیز مهمان داریم.گفت:این که
تعطیلات نیست ،ایام غم ست.
او شیعه و جوان ست.گفتم چقدر زیبا می گویی.نمی دانست کجایش زیباست ،البته به
خوبی دورو برم تفاوت این تفکر را در ایران نیز بین مردم می بینم.مغازه هایی به
احترام می بندند ،کسی پارچه ای برای لباس نمی بُرد وچندان رغبتی برای مو رنگ
کردن وآرایشگاه رفتن ندارند.بهرجهت گروه زیادی مراعات این روزها را دارند.
به قول دوست افغانم ایام غم ست.

۱۳۹۲ آبان ۱۸, شنبه

این روزهای اهواز

مانده است به خاطرم
         زندگی در جنوب
همه ی شرجی ها ،مردان عرب
با زنانی پر کارکه
نبودن هیچ 
چو زنان اینجا
گرچه عرق و گرما بود
جنگ وحمله وآژیر بود
ابرهایش وقتی می بارید
بی چتر می پریدی تو حیاط
آخ باران
گرما رفت
لیک امروز
کارونش بی لنج بزرگ
آسمانش پر خاک
و اسید می بارد 
بر سر مردم این 
شهر و دیار
نبود این حق جنوب
بس ست اندکی آرام گیر


۱۳۹۲ آبان ۱۵, چهارشنبه

چه بنویسیم؟

از چه باید نوشت؟
لبه تیز تبر
که نداند به کجا ضربه زند؟
یا که این شهریتیم
که نخواهد هیچکس 
که ندارد هیچ دوست
ما چه ها کردیم
با این خلق خدا؟
ما طناب را حلقه ای کرده
ببستیم بردار
ما شدیم خود قاضی
و خدا را ندیدم بر خود
این ظلم ست
بساط آن براندازید
حدیث عشق
بر افشانید


۱۳۹۲ آبان ۱۱, شنبه

ساده ترین چیز می تونه آدم را شاد کنه

هوا ابریه .می گم خدا را شکر.صبح زود از خانه خارج شدم تا خواهر را به آزمایشگاه ببرم .مسیر پر از شاگردان مدرسه است.خواب آلود ،دست در دست مادر.
چه شتابان به مدرسه می رند.آدم می تونه کلی انرژی مثبت بگیره قیافه همه آنها در پایان مدرسه دیدنی ست نیازی به فال گوش ایستادن نداری تا متوجه بشی دنیای آنها
بسیار متفاوت تر از تعلیمات مدرسه ست .
می گم خدا را شکر. زنان رانندگی می کنند و ما با تمام مشکلات موجود حداقل این
آزادی را داریم .چه خوبه که مثل همجنسان خود در عربستان ممنوعیت این یه کار را نداریم.همه عجله دارند.همه.اول صبح شاید هیچکس ،می گم هیچکس مثل من به در و
دیوار نگاه نمی کنه .
3 آزمایشگاه کاملن نزدیک محل هستند حتا یکی از آنها با اداره ما قرارداد داره ولی
اونی می رم که با سلام گرم به هر کس خوش آمد می گه و با تمام دقت حواس خود را به ارباب رجوع می دهند .یک چنین اماکنی بندرت در ایران وجود دارد.
می گم خدا را شکر هنوز در یه جایی که نیاز به مشتری ندارند تا وارد می شی یه نفر می گه سلام.
آره سلام .ما ملت مهربان مدت هاست که خیلی از چیزها را فراموش کرده ایم.

بايگانی وبلاگ