۱۳۹۳ آذر ۳, دوشنبه

این همه سوژه

کسی می دونه کجای دنیا مثل ایران مردمانش این همه درگیر کارهای دولت شان هستند ؟ همه اش اضطراب ، کشمکش 
یا گرفتار بر هم خوردن مجالس عزا هستیم 
یا آزادی اشخاص
بدتر، حملاتی با اسید ، بدون دستگیر کردن مقصر
و انتخاب وزرای مجلس ،با این همه هیاهو
و این هم مذاکرات هسته ای 
خدایا کدام مردمی اینقدر سر گرم هستند؟
شادی کجاست؟...........................

۱۳۹۳ آبان ۲۵, یکشنبه

نه بچه من ، نه بچه تو قرار نبود بشه........

پسرم چنگیز نبود
نمی دانم چرا
همه جا ز دم تیغ گذاشت
به لب پرتگاه برد
هر چه لبخند ، بر لب مردم بود
نشود پاک 
        این چنگ ِافتاده به پشت
پسرم چنگیز نبود
پس چطور همه را گریان کرد؟

۱۳۹۳ آبان ۱۹, دوشنبه

تجدید نظر در رفتار

نمی دانم چرا برخلاف همیشه تجریش رفتن منو خسته کرد .از آنجا که  شاید تا 10 شب پاساژ قائم بازه صبح هرمغازه داری هر وقت خواست مغازه را باز می کنه . 
می گی چرا ؟ می گند چون دیر می بندیم.
تا ساعت 11 هنوز بساط صبحانه خوردن مغازه دارها پهنه . البته این روند در ادارات
نیز وجود داره . به خودم گفتم : خدایا چرا نظم و انضباط داشتن این همه سخت شده ؟
آیا نباید ساعتی برای اصناف نیز باشه.؟ پس مردمان ملل پیشرفته چه می کنند ؟
عدم تسلط قانون و اخلاق بلای جون همه ما داره می شه. و جز خودمان هیچکس 
نمی تونه کاری کنه.فقط می گیم فلان کشور این طوره ولی ایران این طوره .
نه مشکل از خود تنبل مان ست .باید در رفتار خانه تکانی کنیم.


۱۳۹۳ آبان ۱۴, چهارشنبه

ما زنان خانه می خواهیم

مهاجرت کردن یعنی خداحافظی از تمام تعلقات محیطی و خانواده گرچه برای والدین
سخت و ناگوارست ولی چشمه زم زم برای کودکان می شود.
دختران بچگی را بیشتر لمس می کنند به عبارتی در رصد چشمان سرخ و دریده بیرون مدام قرار نمی گیرند.
به خودم می گم :چرا دختران برای رسیدن به دنیای آزاد باید مهاجرت کنند ؟
اسید بر ما نریخته اند ولی حتا ما نیز افراد سوخته ای شده ایم ؟
کاش این کشور خانه دختران نیز بود.

بايگانی وبلاگ