۱۳۹۲ خرداد ۷, سه‌شنبه

ندیده های اطراف

درجای جای شهر ،با تمام رفت و آمدها ،هنوز چشمت به مناظری برخورد می کند که
قبلن ندیده ای .به راستی در برابرهمه آنها به تفاوت انسانها فکر می کنی به تمامی
آلام بشری که او را به چه کارهایی وادار می کند .در مسیردزاشیب ،کوچه آتش نشانی
بودم که مردمی پراکنده و گاه در صف نظرم را جلب کرد.در وحله اول تصور یه
حادثه مثل فوت کسی به ذهنم رسید تا اینکه صف را دیدم و راننده تاکسی خیلی آشنا به
موضوع گفت: اینها برای دیدن حاجی نباتی آمده اند.
اول مانده بودم که چرا این رمال را نمی گیرند.مگر کار او چیزی مثل آقای اکبری
نیست ؟ این صف ، این ازدحام برایم عجیب بود .راننده گفت :می دانم که 20 سالی
از اقامت او در این منزل می گذره. گویا صندوقی گذاشته و هرکس هر چه می خواهد
در آن می ریزد . در ضمن خانم ها را نیز نمی پذیرد.
چقدردرماندگی انسان را به کارهای عجیب می اندازد. در بازگشت و تعریف دیده ام
دیدم .دوستم در باره او می داند .حاجی نباتی را گشتم و زندگی نامه او را خواندم.
شما نیز بخوانید تا متوجه شوید که به کجا کشیده شده ایم.
من او را فردی باهوش یافتم که شناخت خوبی از مردم یافته.

۱۳۹۲ خرداد ۴, شنبه

چه ساده

چه ساده
تو را به ریسمان اسارت
در قفس خود به زمستان می برند
و تو
بی هیچ کس
در اسارت موهایت می ریزد
انگار که پاییز را
           تزریق کرده اند
و تو یک در میان
عبور می کنی
از پاییز و زمستان
بالت را می چینند
و اگر گفتی آسمان آبی و
                 پر ابر ست
بی آب می مانی
چه ساده 
      شهر پر از قفس می شود

۱۳۹۲ اردیبهشت ۳۰, دوشنبه

باور کنید من

می دونید انسان بودن هم در بین تمامی مخلوقاتی که خداوند بر پهنه زمین پاشیده هم
چندان چیز پر افتخاری نیست! جدی می گم ، مدتهاست که آن را آش دهن سوزی
نمی بینم .نگاهی کوتاه به این جهان بیندازید.اکثریتی اسیر یه اقلیته.یک نفر که وضع
اقتصادی اش خوب می شه حتمن باید جیب همه را خالی کنه . می شه یه سرمایه دار.
اگر به حکمرانی جایی رسید .می شه دیکتاتور. می گه این خط و این نِشون .همه باید
 روی این خط حرکت کنند وگرنه شما محاکمه می شوید وپرونده خودت وخانواده ات
تا هستند مُهر خورده می شند .یعنی مثل گاوی می شند که داغش کرده اند.
ارتش ها ونیروهای نظامی به راحتی خودی و غیرخودی را به خاک وخون می کشند.
خون ، جنایت ،شرارت ، دروغ وافترا بر همه چیز سایه منفور خود را انداخته.
می دونید نمی خوام بگم زندگی زیبا نیست .چرا. طبیعت ،تمامی روزهای پرازخنده وشادی را نمی توان ذکر نکرد.بله زندگی زیباست ولی کفه غم و دردش خیلی بیشتره.
من در کمین بودن بیماری و چنگ انداختن آن را دوست ندارم.انسان بودن را بخاطر
خداحافظی کردنش را نیز دوست ندارم .باید زندگی را پیمود .نه افسرده ام نه روانی!
نه خسیس و.......ولی انسان بودن افتخاری ندارد.من در آن رد شده ام.


۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۷, جمعه

تصمیم گیری های ما

گاهی بد نیست بر روی تصمیمی که می گیریم نگاه بیشتری بیندازیم وبه عواقب آنچه که بر روی طرف مقابل وچه ،برحق دیگران وارد می شود، به دنبال راه عدم خدشه برداشتن دیگران ،فکر کنیم. به طور مثال در بیماریهای مهلک آیا به بیمار نوع بیماری را باید بگوییم؟در وحله اول از آسیب رسانی روحی بیشتر ،عزیزمان واهمه داریم ولی بیمار چه؟حرفهای آخرش،برگشتش به زندگی طی شده ،بچه اش وحتا خداحافظی اش با خودش.این چند روز برای من به دلیل عزیزی که بیمار بود این چنین گذشته.مدام می گفتم :به خودش نگویید .نگید.ولی در خودم یه دنیا بازخواست بود که اگر جایش بودی چه می خواستی؟
تردید به سراغ همه ما می آید نمی دانم در مورد نوشته ام به مصالح خودمان فکر می کنم یا بیمار؟
و اما مورد دیگری که ما را به فکر انداخته. آیا رنجش را روی میز وسط اتاق بگذارم
و فراموشش نکنم ولی باز برای پذیرایی آماده شوم .بله .انتخابات پیش رو
تصمیم داشتیم در این بازی وارد نشویم ولی پسرم از من سئوال کرد .مادر چه می کنید؟ رای دهید .این وسط شما رفتار صحیح شهروندی را انجام می دهی و هر
ماجرایی که اتفاق بیفتد باز دست بیشتری را رو می کنه.این همان تلاش برای رسیدن
به دموکراسی است و من با تمام مسائلی که از جناب هاشمی می دانم فکر می کنم شاید
بتواند ایران را از یک بحرانی مثل سوریه  دور کند. شاید.
 ببین به کجارسیده ایم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۳, دوشنبه

انتخابات

ماه دیگر انتخابات ایران شاید موجب حرکت و روزنه ای از امید برای اقتصاد ما به وجود آورد ، آنچه مسلم است همه با تمام نومیدی که دارند باز منتظرند فرجی شود ،در سیاست نیز باید خوشبین بود ، به خودت می گی شاید یه وطن پرست همه این مسائل راحل کند. کتاب ایران را از یاد نبریم دکتر اسلامی ندوشن را می خوانم.
او بین افسانه قُقنوس و سرگذشت ایران تشابهی دیده .طبق افسانه ها قُقنوس هزار سال
عمر می کند و چون عمرش تمام شود .هیزمی فراهم کند وبر بالای آن بال بر هم زند
و آتشی از بال او بجهد وققنوس درهیزم افتد و در آتش خود بسوزد واز خاکسترش تخمی حادث گردد و از آن ققنوسی دیگر نمودار شود.
ایران نیز بارها در آتش خود سوخته و باز از خاکستر خویش بیرون آمده .ایران یکی از دوران های زائیدگی در مرگ را می گذراند ودر میان درد می شکفد.
سیاست همیشه روی سیاه خود را به مردم نشان داده .ما خودمان نیز باید حافظ قوانین
باشیم .احتمالن به دلیل تعداد قابل توجه کاندیدها استقبال نیز بد نخواهد شد زیرا با بسیج اقوام ودوستان وتبلیغ این بساط به انتها خواهد رسید فکر نمی کنم فرد بعدی به این
افتضاحی کشور را بیل بزند. کشورداری بچه بازی نیست وبودجه کشور نباید وارد
جیب شود.
 

۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۱, شنبه

همه اشکها

اشک هایم را به تمامی
رودهای مرده خواهم ریخت
شاید کارون شیرین شود
وزاینده رود
عزای مردم رانبیند 
و دیگر باد با هر چرخشی 
نمکی از دریاچه بر سر نپاشد
شاید
پرنده برگردد
و قایقران آواز موج را
به ساحل برد
 

۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۶, دوشنبه

امروز من

امروز هم با سماجت وارد اینترنت شدم .عجب دنیای پرتلاشی حتا برای ساده ترین نیاز دوران کوتاه حیات پیدا کرده ایم .همه چیز انرژی می برد وشاید شب ،آرامشی
باشد برای دور شدن از تمامی کشمکش های روز وجیب های خالی . ومن باز در مسیرخود نمی توانستم هضم کنم.ممتد از پیاده رو به خیابان می رویم همه جا ساختمان
سازی ست ومن  و بقیه چون گربه ای از میان آن گذشتیم. باز پیرزنی گدا، به دعا جلو آمد.عکس سگی گمشده بر درخت متاثرم کرد.
سگی 12 ساله مبتلا به بیماری ریوی گمشده .کاش می شد عکسی از نوشته می گرفتم.
ولی چه فرق می کنه .گمشده ات چند ساله باشه . 
آره این روزها اینترنت غش کرده .سگ ها را جریمه می کنند .زنها را جریمه می کنند
این دنیای جنگلی ماست.


۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۴, شنبه

کتاب پشت پرده های حرمسرا

دیشب کتاب پشت پرده های حرمسرا را تمام کردم ، همه سلسله ها را با استناد به
مورخین و جهانگردان آن دوران به اندازه کافی موشکافی کرده بود.هفته زن در ایران
است وخواندن این کتاب مرا حسابی به فکر انداخت.شاید دلیلش از تاریخی بود که در
کله ما در نوجوانی کرده بودند و ما را با تمام ابعاد فکری این پادشاهان آشنا نساخته
بودند .شاید اگر از نظر اجتماعی نیز تاریخ ایران مورد مطالعه قرار می گرفت ،
جوانان ما ذهنیت کاوشگرانه ای در مورد رفتار و عیاشی و شکست های کشورمان
را می آموختند.ایران هرگز با ثروتی که از طریق کشورگشایی های خود بدست آورد
برای مردمش رفاه در خور آنان فراهم نساخت وهمواره عیاشی ،هرزگی حرف اول را
زده.پادشاهانی هم که به فرنگ می رفتند از آن همه تمدن وپیشرفت دنبال عیش وعشرت خود بوده اند .اگر امروزه روز هنوز سردرگم هستیم و مفهوم خزانه کشور
و میهن پرستی را نمی دانیم اینه که نخواسته اند مردم به اندیشه برسند.
زن را جدا از بشریت نمی توان تصور کرد و در این کتاب یک چنین استنباطی پیدا
نمی کنیم.کاش در مدارس تاریخ را به صرف نمره نمی خواندیم شاید امروز سرنوشت
بهتری داشتیم.خواندن این کتاب بد نیست

بايگانی وبلاگ