۱۳۹۲ اردیبهشت ۳۰, دوشنبه

باور کنید من

می دونید انسان بودن هم در بین تمامی مخلوقاتی که خداوند بر پهنه زمین پاشیده هم
چندان چیز پر افتخاری نیست! جدی می گم ، مدتهاست که آن را آش دهن سوزی
نمی بینم .نگاهی کوتاه به این جهان بیندازید.اکثریتی اسیر یه اقلیته.یک نفر که وضع
اقتصادی اش خوب می شه حتمن باید جیب همه را خالی کنه . می شه یه سرمایه دار.
اگر به حکمرانی جایی رسید .می شه دیکتاتور. می گه این خط و این نِشون .همه باید
 روی این خط حرکت کنند وگرنه شما محاکمه می شوید وپرونده خودت وخانواده ات
تا هستند مُهر خورده می شند .یعنی مثل گاوی می شند که داغش کرده اند.
ارتش ها ونیروهای نظامی به راحتی خودی و غیرخودی را به خاک وخون می کشند.
خون ، جنایت ،شرارت ، دروغ وافترا بر همه چیز سایه منفور خود را انداخته.
می دونید نمی خوام بگم زندگی زیبا نیست .چرا. طبیعت ،تمامی روزهای پرازخنده وشادی را نمی توان ذکر نکرد.بله زندگی زیباست ولی کفه غم و دردش خیلی بیشتره.
من در کمین بودن بیماری و چنگ انداختن آن را دوست ندارم.انسان بودن را بخاطر
خداحافظی کردنش را نیز دوست ندارم .باید زندگی را پیمود .نه افسرده ام نه روانی!
نه خسیس و.......ولی انسان بودن افتخاری ندارد.من در آن رد شده ام.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بايگانی وبلاگ