۱۳۸۸ اسفند ۲۱, جمعه

در کنار همه غمها


................
درست وقتی که فکر می کنی تنها هستی می بینی که چیزی به تو کمک میکند.در حالی که بین خیلی از افکار خود سر گردانی چیزی به کمک تو می آ ید .و من بارها آ ن را دیده ام.امروز هوا بارانی بود .خیلی از مواقع در این روزها آدم داد می زنه .شاید در آ ینده شنیده شود.نباید نومید بود.احمد فردا می آید.روزها با کار و یاد گرفتن می گذرد.خانه همه در این ایام روشن نیست,و من با آنها هستم.چه بخواهم وچه نخواهم این در وجود نا آرام من است.می دانم در جایی از این زندگی توقفی داشته ام ولی امروز می دانم دلم کدام آهنگ را می زند.فردا احمد می آید و این جدا از احساس دیگرم است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بايگانی وبلاگ