۱۳۸۹ تیر ۳, پنجشنبه

حدیث زندگی





































در طول مسیرم به خانه مادر ،متوجه کلاس هایی شدم که در طول تابستان برگزار میشه.یکی از پایگاههای بسیج مواردی را نوشته بود که یکی از آنها آموزش وبلاگ نویسی بود.برای شروع واقعا"کلاس خوبی ست .جوانان امروزهر چه را که بخواهند دارند.این چند روز مطالبی در باره مکرمه قنبری داشتم.زنی که در جوانی همسر چهارم مردی شد وتا سن 67سالگی هیچ نقاشی نکرده بود.

او قادر به خواندن ونوشتن نبود.بعد از مرگ شوهرش همدم او یک گاو شد ،و وقتی بیمار شد فرزندانش گاو را فروختند.این شروعی برای نقاشی کشیدن او بر در و دیوار خانه اش شد.من با این زن شگفت انگیز سالها پیش از طریق رادیو آشنا شدم.او چند سالی ست که فوت کرده ولی به علت نوع زندگی اش همیشه در ذهنم مانده است.تا شوهرش مرد،گاو ش را داشت،و وقتی گاو را از دست داد راهی دیگر پیدا کرد.این همه تلاش ستودنی ست.باید یاد گرفت .همه چیز داریم ولی تکان نمی خوریم .سن و زمان و مکان مهم نیست.نیاز آدم را وادار به کارهایی می کند.در دنیای امروز برای همه جا هست .می توان همه کار کرد.در سنین بالا بدون کلاس رفتن نیز می توان نیاز درونی خود را انجام داد.مکرمه ها در اجتماع بی شمارند،ولی زندگی با داشتن شوهر ،بچه،رفت وآمد وفقروقتی نمی گذارد.زن ومرد ایرانی بهترین سالهای عمر را در بی تجربگی می گذرانند.بیش از آنکه زندگی کنند گرفتار خاطرات خانه پدری هستند،اینکه آدم چی می خواد.چی می کنه،کجاست انگار تا سالها جایی در زندگی فردی نداره.بیرون آمدن از جسم و رها شدن در احساس کاری بس سخت است.امیدوارم در نوشته ام جوابی نیز به دوست عزیزم پروانه داده باشم .من باید بکشم ،بنویسم،داد بزنم و با احترام به نزدیکانم باقی عمر را اندکی متفاوت تر بگذرانم.تا آن روز

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بايگانی وبلاگ