۱۳۸۹ خرداد ۲۲, شنبه

22خرداد89



روزهای ابری هوا تیره ست.چند روزی می شد که دلم شور می زد ولی خدا را شکر همه چیز به خوشی سپری شده.عزت انسانها قیمتی نداره.نمی توان به راحتی روی آن بهایی گذاشت.رنگ متناگر آن را شناختیم از ما جدا ناپذیر خواهد بود.با وجودی که دلم شور می زد ، ولی گذشت.درست مثل دریاچه نمک ،همه جا نمک می بینی.هیچ چیز در این دریاچه گند نمی کنه.روزهایی پر از شور و هیجان بود کاش می شد این روزها کسی کاری به کارم نداشت.خورنگ متندم بودم و خودم و افکارم را حس می کردم.


کوچه را خیس کنیدرنگ متنرنگ متن
مهمانی می آیدرنگ متنرنگ متن
برای خانه های خالیرنگ متنرنگ متنرنگ متن
ورنگ متن
برای درهای بسته
برای آنان
که او را می خواهند


مهمان ما نیاز به هیچ پلاکی برای ورود ندارد دلش را به دریا خواهد زد.برایش فرقی نمی کنه.می آد.مهمان همه خانه ها با قدرت و لبخند و بخشش خواهد آمد.مهمان ما به تمام ظلم هایی که روا می شود خواهد گفت:


سایه ات بر دیوار ست
طنابی دارد
این گردن توست
تو مرده ای
این جا قتلگاه نیست
خانه ای دیگر بیاب
اینجا آخر خط است.






هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بايگانی وبلاگ