۱۳۸۹ تیر ۱, سه‌شنبه

بانو


بانو آمد
نگاهش کردم
او باقدی بلند از سرزمینی گمنام می آمد
توشه اش
همان لباس زیبا با موهایی رنگی بود
همه از لباسش می گفتند
او با نگین های رنگینش
و با کفش های براقش
دلها را برده بود
بانو آمد
و من درسایه اش او شدم
پریدم
عکسی بیش نبود

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بايگانی وبلاگ