۱۳۸۹ خرداد ۱۴, جمعه

سنت ها




ما و سنت هایمان.این خط قرمز.سنت در خیلی از کشور های عقب افتاده یعنی اگه پا تو بیرون بردی دیگه به این راحتی پذیرفته نخواهی شد.پس پا تو از این چهار چوب خارج نکن.این فرهنگی که بیش از زیبا یی و کمک و ایجاد رابطه در بیشتر مواقع مسئله ساز است.با وارد شدن تجدد به آن بیشتر رنگ درهمی گرفته.اگر وارد مسائل حاد سیاسی آن نشویم به نظرمن موضوع اجتماعی آن هم چندان راحت از شما رد نمی شه.کلا"به تو گفته می شه فکر تو مال ما هم است،و درست زمانی که بامته افکارت این دیوار را سوراخ می کنی انگار به رگ خود زده ای.خون ست که بیرون می ریزه،توان استقامت ، بسته به خودت ،وشاید دستی در کنار باشد.آنقدرخروج از این شهر ممنوعه دشوار است که همه بدون دادن بهایی هنگفت از آن خارج نمی شوند.کاشکی زیبایی هایش می ماند و موجب برکت برای میهن وخا نه می شد وسایر جوانب آن با پیشرفت زمان به موزه ها سپرده می شد.کاشکی جلوی نباید ها اینقدر گرفته نمی شد،و برچسب های متعدد برای یک رفتار به نظرمان نامتعارف نمی زدیم. قرار نیست من همانی باشم که تو هستی،مگر اثر انگشت من با تو یکی ست .پس چرا این همه ترس داریم،این همه ملاحظات واین همه باید ها و نباید ها تمام زندگی ما را گرفته.چرا نباید آن سوی دیوار را نیز دید.شاید اگر بپریم مثل آن ماهی به دریای آزاد رسیدیم.بگذارید با تمام دیوارها ی سنت از رویش بپریم و خود را ازاین چهار چوبهای نوشته شده رها سازیم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بايگانی وبلاگ