۱۳۹۱ مهر ۱۷, دوشنبه

غرق در فكر

غرق شدن در روياها ، تمايلات ، گرفتارى ها كار هرروزه شده . هركس به نوعى
خود را فرو در خويشتن مى برد . گاهى اين جدا شدن ونخواستن ِدر محيط بودن 
آنقدر شديد مى شه كه فكر مى كنى غرق شده اى ، هميشه اين آب نيست كه تو را
مى برد فكرست كه سيلى شده وتو را به خود مى كشد .
گنجايش آدميزاد زياده و تا پايان عمر دستخوش اين هيجانات هست . فكر مى كنم 
اين حجم از پذيراى مشكلات در كشورهاى جهان سوم بسيار بيشترست. كم نيستند
افرادى كه كارشان از سيل گذشته و به سونامى كشيده . ما غرق مى شويم در آبى كه
ديگران برايمان پخش مى كنند .ما دست وپا مى زنيم ،آب مى خوريم ، سرفه مى كنيم
وباز غوطه ور مى شويم . ما روزهاى زيادى غرق در افكارمان هستيم .
يك ، دو ، سه .....بايد نفس كشيد . شايد كسى ما را نجات دهد.
چهار ، پنج ، شش....بايد نفس كشيد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بايگانی وبلاگ