۱۳۹۱ مهر ۲۵, سه‌شنبه

زنده به خاك




زنده به خاك رفته كيست؟
آن كه نداند زنده چيست؟
جدا نمى شويم از اين نبودن
از اين لرزش لحظه وسالها
زنده كيست؟
آن راه رفته
آن سايه دار
كه نقش را شَهى بر زمين بيند؟
نه
مَسخ هستيم ومَسخ
چُنان افسانه مى سراييم
كه انگار افسانه نمى دانيم
افسون هر زبانى
خواهان هر تملق
سايه رانقشى بر زمين بينيم
عجب 
زنده به خاك رفته ايم!!!






هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بايگانی وبلاگ