۱۳۹۲ شهریور ۱۸, دوشنبه

بی صدا می آیند

ابرها چتر بر سر گرفته
زایشی در خود نمی بینند
نمک با شن سرمست می تازد
            در این باغ
هوا قرمز گشته
مرزی برای توقف نیست
ملخ ها بی صدا می آیند
و اینجا خانه آنان می گردد
شگفتا آدمیزاد
ملخ را ، پروانه  پندارد
و چون بت به درگاهش 
ستایش از گلو آرد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بايگانی وبلاگ