۱۳۹۲ شهریور ۱۳, چهارشنبه

عجب وضعی پیدا کرده ایم

نمی دانم آیا داشتن ماشین های لوکس وآسمان خراشها ومراکز خرید آنچنانی وتمام
مظاهر وارداتی در مناطق ما می تواند برای آحاد مردم خوشبختی و پیشرفت به بار
آورد.دنیای منطقه آرام نیست.همه جا به اسمی در حال نبردند انتقامجویی به اسم مذهب
آنقدرگسترش یافته که حتا خدا را هم خسته کرده چه رسد به بنده زبون ومفلوک .
بچه های ما اینجا زود از کودکی خارج می شوند وانگار یه روال عادی داره می شه.
چه زود به یه سهمیه ناچیز خوراکی و یه چادر در وسط بیابان آرام می گیریم.
آنقدر مصرف کننده شده ایم که معنی ساختن و خواستن را در اثر تبلیغات فراموش
کرده ایم.طبیعی ست که حاکمان مردمان مرعوب را بیشتردوست دارند اصلن صدا
چندان خوشایند آنان نیست.مرزها چه پرتفاوت کشورها را جدا می کنند با چند ثانیه
اختلاف مردمان سرزمینی محبوس و شکنجه می شند و همه حرکاتشان کنترل می شه
در حالی که آنطرف خط برعکسه.یه جا تحت بمباران وقحطی اند وآن ور آسمانش
جون می ده زیرش بخوابی وترسی نداشته باشی.این همه تفاوت برای چیست؟
آیا این از عدم عقلانیت و شعور ما نیست که این گونه با ما رفتار می شود؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بايگانی وبلاگ