۱۳۸۹ آبان ۲۶, چهارشنبه

قصاص


دیدن عکس شهلا جاهد در صفحه اول روزنامه که تا دو هفته دیگر اعدام می شود چشم هر ناظری را می گیرد.حادثه چند سال پیش رخ داد در آن زمان وقتی با مادرم صحبت می کردم ،آرزویی جز اعدام او نداشت. و من مبهوت بودم.در این زمان دیگه به اعدام او فکر نمی کنم واز این احساس خوشحالم.

راه حل بهتر را حبس ابد می بینم.زمان مرهم خوبی ست واقعا"التیام پذیرست.شاید اگر مردی را که این زن دوست داشت معروف نبود به راحتی در این حادثه مسائل آموزنده ای برای بحث کردن بود.


در این جریان خیانت شوهر بیشتر عذاب آور بود.خیانت که کرده،کلید خانه را نیز به او داده،حتی در غیاب مقتول او را نیز به خانه مشترک خودش با آن زن نیز می برده.خیانت کم نیست آوردن او به خانه فرد دیگری یعنی چه؟آیا طرح شروع جنایت از زمان ورود او به خانه نشئت نگرفته ؟چرا باید تا اینقدر بی تفاوت بود .چرا او را حتا برای یکبار به آن خانه برد؟چرا شرایطی ایجاد شود تا فردی


مثل یک روح به منزلی رفت وآمد کند؟اینها جرم نیست؟


کم نیستند مردانی که دست به یک چنین اعمالی می زنند .حالا زنی را صیغه کردید ،خوب کردید،آخه به عواقب آن فکر نمی کنید؟زنی کشته می شه زنی در جوانی به زندان می افتد و خانواده دو طرف هزینه سنگینی می پر دازند.آخه که چی؟


در این پرونده نکاتی ذهن مرا مشغول ساخت.


1-علاقه ای به مرگ کسی ندارم


2-سادگی مقتول


3-خیانت شوهر


4_عشق،انتقام


کم نیستند مردانی که مرتکب یک چنین اعمالی می شوند.مهم این ست که بابا حریم ها را حفظ باید کرد.صیغه می کنی که می کنی ولی چرا تا این حد گستاخ می شویم؟حیا کجاست؟ماجرا ظاهرا" تمام شده ولی به چه قیمتی؟


رودربایستی را کنار بگذارم.


آقایون زنی را به خانه نیاورید،هر چند که با کمال تاسف این روزها عکس این نیز صادق است.حیا وآبرو به راحتی باز نمی گردد.آقا، خانم نکن.این دیگه هوس نیست ،شهوت است به خانه که کشید باید درمان شود.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بايگانی وبلاگ