۱۳۸۹ شهریور ۱۰, چهارشنبه

به تو نخواهم گفت



به تو چه بگویم
از این لحظه ها
از این شب ها که هیچگاه این چنین نبوده است
به تو که مرا می خوانی
و من نمی گذارم تپش قلبم را بشنوی
به تو چه بگویم
از کدامین آه
از کدامین اشک
از کدامین بلندی بنالم
تا تو را برای نزولم ببینم
به تو هرگز نخواهم گفت
از این جهنم که در چشمم می گذرد
از این تپش گرم که در قلب من ست
من از این ترس
و از این فریاد نیامده
هرگز نخواهم گفت
بگذار درخت من پر شکوفه
به انتها رسد
بگذاربرایت بهار بمانم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بايگانی وبلاگ