۱۳۹۱ بهمن ۱۳, جمعه

تقدير ما

تقدير ما مرداب
خاكهاى افشان
برصورتان بى رنگ
تقدير ما ، يه كشتزار
ملخ زده به روستا
نعره زنان وگريان
شيون به كوچه برديم
واى برما
اين سرنوشت من نيست
پاى بند ،شب بودن
فصل درو نيايد
ملخ به كشتزار زده
بيان هر روز ما
آتش زدن به روح ست
تقديرما ريزش
شوقى به جان نمونده
خشمم شده تقدير
زمين سخت و سنگى
خاكى براى تخم نيست
تقدير را نوشتيم 
به فكر هم نبوديم
نه ماشين  دره افتاد
نه سِيلى ، نه زلزله
تقدير ما مرداب شد
چون جايى براى تخم نيست

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بايگانی وبلاگ