۱۳۹۱ خرداد ۸, دوشنبه

ما و اين قوانين

مابايد بتوانيم خود را با مسائل پيرامونمان تطبيق دهيم اشكها و لبخند هاى ما بجز يك همدردى هيچ چيز براى اطرافيان ما ندارد
در جامعه اى كه هر كس ساز خود را مى زند و دردمند دوا را خودش بايد بسازد تنها بلند كردن خودمان از اين ضعف ها ست كه بنزين حركت ما مى شود
من وقتى كه يك مجموعه از رويدادها را كنار هم مى گذارم مثلن وقتى بعد از آن همه دعوا ورسوايى همسايه خود زن خويش را مى بينم كه به زندگى زناشويى خود بر مى گردد
وقتى زن جوان صحبت از شوهرش مى كند كه صيغه كرده است و او هيچ چاره اى بجز پذيرفتن و يافتن راه حلى براى اين موضوع ندارد
وقتى مى شنوى در اوج جوانى سالهاست كه در بستر بيمارى در بيمارستان
افتاده است و يا وقتى گروه كثيرى براى تداوم گذران زندگى به پول نيازمند هستند اين اشكها و لبخند هاى ما بجز تسلى دادن چه دردى را دوا مى كند
به يكى مى گوييم: اين پول برو قرض و بدهى خود را بده
به يكى مى گوييم: توكل بخدا كن
چقدر بايد از قوى بودن گفت چقدر بگوييم همه چيز درست مى شه
ما جنگ همسايه را مال خود نمى بينيم ما آوارگى ، زندان ، تجاوز ، قصاص
وهزار ويك بدبختى ديگر رامال خود نمى دانيم ما فكر نمى كنيم هر نوع ساختار وقوانين مدنى منطبق با شرايط انسانى در جايى به كمك خود ما نيز خواهد آمد اگر انديشه خواستن براى همه را داشته باشيم دنياى بهترى را طى خواهيم كرد ما با مرزهايى كه درست كرده ايم فاصله انسانى خويش را با ساير انسانها زياد كرده ايم چرا براى هم نوع خود سريع
كمك نكنيم وچرا مرزها باعث كشتار شده اند؟ اين همه درد و رنج همه بواسطه نداشتن كمك و قوانين مفيد بشرى ست .
من اميدى به دولت ها ندارم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بايگانی وبلاگ