۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۶, سه‌شنبه

روزهاى مادر



صداى شُرشُر بارانى كه از فيلم حوالى اتوبان مى آمد آرامش بخش بود يك دفعه چون كودكى كه بهانه گيرى مى كند گفتم: نمى شه



اين صدا را ضبط كنيم و من تمام مدت گرما ، احساس بارانى بودن هوا را داشته باشم فكر كنم هوا سرده ، كز كنم و در تجسم خود



هواى سرد را بغل كنم روياى ارزانى ست در اين دنيا كه همه چيز را معمولن نقد مى خرى.



چه كنم ديگه به ساده ترين خواسته هايم چون رويايى مى نگرم و با همان شاد هستم .



ديروز روز مادر و روز زن بود فكر مى كردم من كجاى اين روز هستم من كه اينك همه چيز دارم ، براى من اين روز هيچ فرقى



با روز پدر ندارد من كز كرده در خود هيچ روزى را طالب نيستم .



براى من هر روز روز مادر است و بدون آن خالى ام.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بايگانی وبلاگ