۱۳۸۹ آبان ۸, شنبه

می خواستم تو باشم




الگویی اگر داشتی چه کسی بود؟هنرمندی بود یا ورزشکاری وحتی یک آدم پولداروخلاصه می توان طوماری نوشت.شاید معروف بودن آرزوی خیلی ها باشد.شاید به لحاظ زندگی در جایی خاص پاره ای عقاید خود را در جلوی همه ی این الگوها قرار دهند.گاهی محیط فرد را قفل می کنه.دیگه آرزوها توی کمد می روند و تو فقط به چیزهایی نگاه می کنی که واقعیت پیرامون تو می باشد.احساس خستگی نمی کنی.می خواهی همینی باشی که الان هستی.دلت می خواد اول از خانه خود شروع کنی.در اوج اندوه آرزویت خودت هست.امید را در تمام گلدان هایت می کاری و تمام دنیا را به خانه ات می آوری.دیگه نمی خوای کسی دیگه باشی.باری این روزها زیاد نمی خواهم.برای من تو بودی.تو که در طول تاریخ بر علیه ظلم برخاستی .تو که با امضای خود پای تمام بی عدالتی ها ایستادی.فریادت را در جوهری گذاشتی و یک نقطه برای پایان همه حرفها شدی.می خواهم تو باشم.تو که در صف ها جایت را به من می دهی،تو که سلام می کنی،و تو که دست دوستی ات را به سویم دراز می کنی.کاش جای تو بودم.کاش اگر تو نبودم حداقل خودم بودم.






هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بايگانی وبلاگ