۱۳۸۹ آبان ۲, یکشنبه

بودن


وجود داشتن ویا به عبارتی بودن برای هر کس مفهومی داره،وهر کس طالب به آن رسیدن در طول حیات خویش است.شاید قسمت اعظم زندگی ما برای کسب بودن ست.می خواهیم بگیم من وجود دارم.تلاش هر فردی متفاوت ست.این بودن در هر زمان ومکانی شرایط خود را می طلبد.آیا متاهل هستیم؟یا که مجردیم.همه چیز باید تابع یک سلسله رعایت کردن ها باشد،وگر نه خیلی راحت به نبودی ختم می شه و اصلا"به اهداف خود نخواهیم رسید.نباید پا بر روی شانه همه گذاشت و بالا رفت.درد باقیمانده بر روی شانه روزی واکنش طرف مقابل را به دنبال خواهد داشت .مگر برای کسب ثروت،و یا قدرت درست است که به هر کاری اقدام کرد؟هر کجا که قانونی داشته باشد جلوی فرد خاطی را خواهد گرفت.بودن ما با حذف دیگری نباید باشد.به عنوان یک آدم ما باید نسبت به همدیگر متعهد باشیم.این حس بودن است که باعث تنوع ابراز در کار وهنر و روابط می گردد.بیان احساس نوعی بودن را نشان می دهد.

امیدوارم از شانه خود بالا روم نه تو،به اتاقم قانع باشم تا به دیوار خانه ای فکر نکنم.ماشینم پاهایم باشد و هرگز با حسرت به گاراژ تو

نگاه نکنم.من باید برای ماندن و بودنم به حقوق تو احترام بگذارم.

بدون تو ماندنی نخواهم بود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بايگانی وبلاگ