۱۳۸۹ مرداد ۲۲, جمعه

آرایشگاه


آرایشگاهها معمولا"مکانی تماشایی هستند.حرف وحدیث های زیادی رد و بدل می شه.آرایشگاه های خانگی که تابلونیز ندارند،و بدون پرداخت مالیات کار می کنند.یکی از همین جاها هستد.این جا پاتوقی برای کمک کردن به خیلی از زنهای نیازمند است از تخم مرغ تا سبزی خشک وکارهای ساده دستی بانوان را می فروشند.همیشه موضوعی برای شنیدن وجود داره.از خانم باغدار نمونه می بینی تا خانمی که آپارتمانش را فروخته و به انتظار وام نشسته تا اندکی آن را بزرگتر کنه و دیگه هیچگاه موفق به خرید خانه نشده.و یا خانمی که شوهرش با ماشین کسی را زیر گرفته و قادر به پرداخت دیه نیست تا.......آنچه که بین این زنان به صورت مشترک می بینی تنهایی آنهاست.زنانی که با وجود ازدواج کردن سایه مردی را بر سر خود ندارند.زنی از رفیق نبودن شوهرش می نالد در حالی که سالهاست در خانه زن نشسته و زن قسمت اعظم پول تو جیبی مرد را داده است.می بینی طفلک هنوز هم هیچ چیز بجز قبول داشتن خودش را از مرد نمی خواهد.اصلا"باورم نمی شد که آن خانم باغدار باغش محل عیاشی شوهرش شده این مکان برای من چیزی بیشتر از آرایشگاه ست محلی ست که درآن راز ونیاز،سفر به کربلا،کمک وخلا صه همه چیز می بینی.اجتماع کوچکی که وجود دارد وبا تمام کار ضعیفش من آن را دوست دارم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بايگانی وبلاگ