۱۳۹۱ فروردین ۲۱, دوشنبه

من و پر شدن

روزهايى در عالم شعر سير كردن گويى دلچسب تره مثل اين مى مونه كه آدم مسكنى خورده. زمانى كه از اوضاع شهر ، مردم ،


روانت و آرزوهايت دل شاد نيستى كلماتى كه بيان مى شه يه طور ديگه اى بيرون مى آد .براى من روزهاى زيادى ساعت زمان

روغن مى خواد تا من به خش خش نيفتم. نمى شه خود را در لحظات دار زد اين رسم زمانه ست زمان هم دست پر مِهر داره و هم


خنجرى كه تا قلب و روح را مى تواند بشكافد و در اين مورد به هيچكس رحم ندارد.







هميشه بايد پرى براى پرواز باشيم بايد بگوييم مى سازمت پر تا پرواز كنم مى دانم هر زمينى ، هر آبى براى نشستن نيست


ولى بايد سبك چون پرى شد درغير اين صورت در مردابى كه درست مى كنيم همه راغرق خواهيم كرد.


هميشه پرى خواهم ماند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بايگانی وبلاگ