۱۳۹۲ اسفند ۷, چهارشنبه

خوشبختی در خانه تکانی نیست

اسفند آمد .ماهی که از بچگی حس و بوی دیگری برایم می آورد .انگار آمپول امید و شادی در من تزریق می شه.صبح پیرمرد مغازه دار پرسید :خوبی ،گفتم : عالی ،نزدیک عیده و شلوغی و خانه تکانی ها حالم را بهتر می کنه.گفت:برای تو آره ولی
مردم گرفتار و فقیر شده اند.همه آمدن را نمی بینند شاید رفتن فعل بهتری برای آنان
باشد.حالم گرفته شد. 
خانه اکثریت با فقر طی سال خانه تکانی شده .دیگه چیزی برای پاک کردن نمانده.
باز خدا را شکر که هنوز نوروز را داریم.همین بودن هویت ماست.
و من نه پَکر و ناراحت بلکه باز به جلد خود فرو رفتم.همه چیز گرانی ست ،تورم ست
و نداشتن.آینده با بودن نوروز مال ماست .شاید امروز سبد خرید همه خالی ست ولی
آینده از آن ماست ، بله ما
امروز به تاریخ می رود .چشمها می بیند و فراموش نمی کند .در آینده ای سبد همه مملو از خوشبختی و خرید خواهد بود.دیگه هیچ پیرمردی نمی گه بقیه گرسنه اند.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بايگانی وبلاگ