۱۳۸۹ خرداد ۳, دوشنبه

خوشا به حالتان


خوشا به حالت که آزادی. بدون ترس ،شرم وگناه ناکرده می دوی،در را باز می کنی.گیسوانت می رقصند.بی خیال در را می بندی، بدون آنکه حس کنی گناهی کرده ای.بی خیال .کجایی؟در کدام قاره؟این جا که من هستم نیستی.فاصله ها کوتاه شده اند شاید در آینده ما نیز مثل شما باشیم.آزاد خالی از هر ترس.در طبیعت می دویم و کسی از خنده ما شکایت نخواهد کرد. خوشا به حالت که بچگی کردی،جوانی داشتی و درست پیر شدی.تو هرگز گمشده ای نداشتی.و هرگز فریادت در سکوت نمرد .هیچگاه کسی به تو نگفت چه بگویی و چه نگویی تو هرگز پنهان نبودی.و هرگز برای بودن خود کشی نکردی.و هرگز تو را در کما نگذاشتند و صدای نفس هایت هیچگاه به بلندی ما در طی روز نبوده.خوشا به حالت اگر نخواستی بمانی از دیوار پریدی وکسی جلویت را نگرفت.تو نه گفتن را می دانی ،تو خود بودن را می دانی و برای بودنت نیازی به جنگیدن نداشته ای.زندگی تو در زندگی گذشت،وما با جملات خوش بودیم.ما هرگز در آینه خود را ندیدیم.ما خانه ای با برگها وشاخه ها خواهیم ساخت .کلبه ای خواهد شد .برای تو نیز صندلی خواهیم گذاشت.بد نمی گذرد.بیایید ببینید اسارت از ما چه ساخته .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بايگانی وبلاگ