۱۳۹۱ شهریور ۲۰, دوشنبه

روز شمار بدون تو



جا مانده از زمان
مانده تن به صُلابه
روح به برودت خاك
درهمان كنج نشسته ، براى آنكه
روزهايش برسينه ى سرما ى چله 
تار ماندن انداخته
چون مترسكى ،
نوك مى خورد ثانيه ها
روز شمارى نيست
سنگ فرشها ورقى از ديروز
بو مى كند فراق






هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بايگانی وبلاگ