نوشتن از صلح ، شايد درخاورميانه بسيار بعيد به نظر برسد . ملت هاى اين مناطق در اثر عدم آگاهى ساليان سال است كه درممالك خود چون برده اى زندگى مى كنند ، هيچ چيز چون جهل ونادانى ، انسان رااسير خويش نمى سازد.
نوجوانى ، پير گشت
آينه ها در زير پاى ، خُرد
پيران به خاك
پنجه ها برصورت
در ميان دشت وكوه
چوپانان ، گرگ ها را
در رديف بره و آهو وبز
پيرهن گوسفند
برتن ِ هر سارق و نامرد بياويختند
بوته ها را باش
به جاى انگور و هر ميوه
تو انگارى لبان دوخته آويختند
چه دنيايى ست
اسيرجهل خود گشته
صداى صلح مى خواهيم
نهال بدى كه اجداد ما كاشتند ، بجز با تلاش و همت همگانى پاك نخواهد شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر