۱۳۸۹ آذر ۲۷, شنبه

سن


هزاران چهره می بینی ،می گذری .حتی تصور نمی کنی روزی اینقدر به این چهره ها خیره گردی.بچه می بینی به یاد خودت ،


بچه هایت وگذر عمر می افتی.می چرخی انبوه انبوه از هم سن های پدرت ،مادرت را می بینی.تکرار وتکرار


موها را رنگ می کنی،به دنبال عطر ولباسهای فاخر می گردی،ناخن هایت را لاک می زنی و هزاران بلا سر خود می آوری تا


فراموش کنی که چه شده و چه خواهد شد.در پشت همه این اعمالی که انجام می دهیم تو باز خودت هستی و با هزاران لباس و رنگ تغییری در سن خود نمی توانی بسازی .بدن پیر می شود تا ابد نمی توان ماسک زد و وقتی ماسک را برداشتی چین وچروک نمایان می گردد.کاش با رنگ همه چیز می ماند.


سن را با هزاران عمل نمی توان با گذر زمان پنهان ساخت.سن دانه ای ست که هیچ گاه از رشد نخواهد افتاد

تا زندگی هست سن رشد می کند

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بايگانی وبلاگ