۱۳۸۹ آذر ۲۰, شنبه

مجهولات


شب می شه،می بینی مجهولات دور و برت بیشتر از آن است که فکر می کرده ای.همه چیزهایی که زمانی خوب بوده اینک احتیاج به شستشو داره.آخه تا کی ؟چرا صورت مسئله ها روشن تر نمی شه؟کجام؟باری که بر پشت داریم چه زمانی بر زمین می گذاریم؟یعنی تا زمان مرگ باید دوید؟حمل کرد؟شب ها انگار همه چیز بدتر می شه و کتاب زندگی در شب بیشتر ورق می خوره.

روابط ما دستخوش دنیای پر زرق وبرق بیرون شده و به سهولت نمی توانی ارتباط بر قرار سازی.همه چیز خیلی راحت سقوط میکنه.

نقطه پایان واوج ،خوب ما را مشغول خود ساخته.در خیلی از موارد راه فراری نمی ماند وبرای همه نمی توان تصمیم گرفت.متاسفانه
بعضی از رخدادها باید همیشه مجهول بماند شاید برای همه بهتر باشه.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بايگانی وبلاگ