خدايا ،
نگو كه مرا نمى شناسى؟
دستانم را نمى گيرى
و به عقايدم با خشم مى نگرى
به شيطان راهى نشان مده
تا مرا به نيستى نيندازد
و تنورها را به آتش نينداز
چون من ، شيطانى نمى دانم
شرطى مگذار
براى تمامى اعمالم
باز خواستى نمى خواهم
تو جواب گو باش
اين چه بازى ست
زندگى!!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر