۱۳۹۲ آبان ۱۸, شنبه

این روزهای اهواز

مانده است به خاطرم
         زندگی در جنوب
همه ی شرجی ها ،مردان عرب
با زنانی پر کارکه
نبودن هیچ 
چو زنان اینجا
گرچه عرق و گرما بود
جنگ وحمله وآژیر بود
ابرهایش وقتی می بارید
بی چتر می پریدی تو حیاط
آخ باران
گرما رفت
لیک امروز
کارونش بی لنج بزرگ
آسمانش پر خاک
و اسید می بارد 
بر سر مردم این 
شهر و دیار
نبود این حق جنوب
بس ست اندکی آرام گیر


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بايگانی وبلاگ