۱۳۹۲ خرداد ۲۶, یکشنبه

انتخابات وهزاران امید

نمی دانی چه حالی داری.بخندی یا گریه کنی؟به هر حال حتا گریستن نیز از شوق ست.در ایران که کشورِ عجائب باید گفته شود،همه چیز به یکباره رخ می ده .تحمل درد هم حدی داره بالاخره ناله ات بلند می شه .شب قبل از انتخابات سر در گم بودیم .با اقوام جمع شده بودیم وحرف می زدیم .نمی دانستیم چه واکنشی انجام دهیم؟
جمعه شوهرم با ناراحتی رای داد ولی من شخصن قدرت این کار را نداشتم  .
.
مردم نه قشنگی به اقلیتی زورگو گفتند.انگار از دیروز بعد از مدتها باری را برای استراحت پایین گذاشته اند.هیچکس امیدی به بهبودی سریع ندارد ولی آزادی زندانیان
سیاسی ، داشتن محاکم قوی وعادلانه حقی ست که ربطی به اقتصاد ندارد.باید شان
زنان به طور جدی رسیدگی شود به صرف شعارنمی توان زن را مادر وخواهر دانست. صحبت ها و آمارنشان از رای بالای روستائیان می دهد.
آیا حقوق شهروندی مورد توجه قرار خواهد گرفت؟آیا نگاه ها به نهادهای مدنی ،
مطبوعات ،هنر،سینما وکل آموزش وپرورش با دنیای امروز همخوانی پیدا خواهد کرد.؟طی این سالها جامعه یکی از سخت ترین دوران خود را گذرانده .
امیدواریم کشور به جامعه جهانی برگردد و در داخل نفت را برای مردمش خرج کند.
به امید موفقیت و پیروزی آقای روحانی که راه سخت وپر از دست اندازی درپیش رو خواهند داشت.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بايگانی وبلاگ